10 مهر 1399
ارباب
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ
أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ
بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ …(توبه/۱۲۰)
ظهر بود، ظهر روز دهم، آقا ایستادند برای نماز
خیلیها هم آمدند که آخرین نمازشان را به آقا اقتدا کنند
او ولی «آنجای لازم» را پیدا کرده بود
ایستاد جلو ، که سپر بلا بشود.
که جان آقا در امان بماند.
تیر سیزدهم را که خورد، نماز تمام شده بود،
افتاد روی زمین.
گوشه چشمهاش به آقا بود
گفت آقا جان«ارضیت؟»
حالا راضی هستید از من؟
امام فرمود:«انت اَمامی فی الجنّه»
تو جلوتر از من می روی بهشت
اسمش سعید بن عبدالله حنفی بود …
حالا ما مانده ایم و یک جان و جوانی
جانمان را ، جوانیمان را
هدر می دهیم یا فدای امام میکنیم؟
#سید_الشهدا_جان?