28 مهر 1399
امام رضای من
یک ساعتی از شب هست
که نه نیمه شب به حساب می آید نه سحر
مثلاً دو ساعت مانده به اذان صبح …
توی صحن های حرم امام رضا(علیه السلام)
این ساعت لحظات شیرینی دارد.
زائرها معمولاً با یکی دو نفر همراه یا بیشتر
روی فرش ها و گوشه و کنار صحن ها نشسته اند.
بعضی ها قرآن و دعا و نمازهایشان را خوانده اند،
و عبادتشان تمام شده. بعضی هم تازه آمده اند.
مهر و قرآن و مفاتیح با خودشان آورده اند،
اما هنوز بساط عبادتشان را پهن نکرده اند.
خوب که نگاه کنی همه مشغول صحبت
و تعریف با همراه هایشان هستند.
من این صحنه را به طور غیرقابل وصفی دوست دارم.
انگار یک دستی از پشت پرده
همه ی قرآن و مفاتیح ها را بسته
و به اینها گفته بنشینید و با هم صحبت کنید
و از با هم بودنتان لذت ببرید …
#امام_رضای_دلم❤️