عاشقانه
#یا_رئوف .
.
.
دزفول كه رفتيم، عباس كم كم در گوش من حرفهایی خواند كه قبل از آن نشنيده بودم. میگفت:
«آدم مگر روی زمين نمیتواند بنشيند، حتماً بايد مبل باشد؟ به نظر تو حتماً بايد توی ليوان كريستال آب خورد؟»
.
میرفت و میآمد و از اين حرفها میزد. در آن سن و سال طبيعی بود كه من وسايلم را دوست داشته باشم. ولی داشتم چيز بزرگتری را تجربه میكردم؛ زندگی با آدمی كه جور ديگری فكر میكرد. بالأخره يك روز بهش گفتم:
«منظورت چيه؟ میخوای تمام وسايلمان را بدهی برود؟»
.
چيزی نگفت.
گفتم: «تو من را دوست داری و من هم تو را. برای من هم مهم همين است. حالا می خواهد اين #عشق توی روستا باشد يا توی شهر. روی مبل باشد يا روی گليم!»
گفت: «راست میگویی؟»
.
راست میگفتم!
.
همسر #شهید_عباس_بابایی
.
.
.
+گفت: همسر خوب رو از #امام_رضا_علیه_السلام بخواه :)
.
.
______________________
.
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#همسفر_تا_بهشت #عاشقانه_های_بهشتی #خادم_الرضا
#راه_آسمان