11 دی 1399
《بسم رب المادر…》 سکوت سنگینی تمام فضای شهر را فرا گرفته بود. از گوشه گوشه خانه،تنهاصدای زمزمه دعا به گوش می رسید. دختر کوچک خانه چادرخاکی مادر را در آغوش گرفته بود و با گریه زیر لب خدایا مادر را نجوا می کرد! کوچکترین پسر خانه،ظرف آبی را در…
بیشتر »